خوانسار شهر من

شهری در حصار کوهساران

خوانسار شهر من

شهری در حصار کوهساران

خوانسار شهر من
آخرین نظرات

پیامک ناشناس

کامران میرمحمدی | چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰ ق.ظ

روز جمعه گذشته یک نفر با تلفن ناشناس به من زنگ زد که چون خواب بودم جواب ندادم ،

البته ناگفته نماند کمتر تلفن های ناشناس رو جواب میدم که علل  مختلف داره .....

خلاصه از خواب که بیدار شدم  دیدم همون شماره پیامک داده که :

" شما کامران میرمحمدی هستید ؟ "

جواب دادم : " شما ؟ "

نوشتند : " چرا گوشی جواب نمیدید ، تو اینترنت خوندم گفتید خوانسار بیکارنداره و

جوان هاش کسر شانشونه که بعضی کارها رو انجام بدند و .... من سعید مقیمی هستم

و صحبت هاتون رو اطلاع رسانی کردم ، کاری داشتید باهام این شمارمه "

تقریبا هفت هشت بار خوندم این پیامک رو که مقصود نویسنده را بفهمم ، خلاصه راستش

 نفهمیدم منظورشون چیه و جواب دادم :

" خوشبختم از آشناییتون ولی من وقتی نمیشناسمتون چه کاری میتونم داشته باشم

باهاتون ؟! "

دیگه جوابی نیومد واین علامت سوال مثل این برنامه های کودک روی سر من باقی موند

تا دیشب .

دیشب یکی از فعالان شهر و در ضمن معلم قدیمی من به همراهم زنگ زد ، اولا کلی

خوشحال شدم که صداشونو شنیدم و یه کم با هم گپ زدیم ، رفت سراغ اصل مطلب :

" دیدم یک مطلبی توی شهر چاپ کردی و پخش کردی با نام خوانسار بیکار ندارد ؟"

جواب دادم : " من ؟! چاپ و پخش کردم ؟! "

علامت سواله محکم خورد تو سرم که بابا این همونه .

یه دو سه دقیقه ای هنگ کردم ولی خودم و جمع و جور کردم گفتم ، استاد من چاپ و

پخش نکردم احتمالا تو شهر علاقه مندانی دارم که برام این کارارو میکنند و ..... یه

نیم ساعتی با هم در مورد این موضوع حرف زدیم که نهایتا ایشون هم با حدود چهل

سال کار توی این شهر با من هم عقیده بود .

از شر اون سوال گنده هه خلاص نشده بودم که یه سوال کوچولوی کارتونی دیگه اومد

بالای سرم ؟

هدف این عزیز برای این کار چی بوده ( چاپ و پخش این مطلب در سطح شهر )

.

.

.

میخواستم هدفشو اونجوری که تو ذهنمه تفسیر کنم که زحمتشو انداختم گردن شما دوستان .

یه کم فکرتونو مشغول خودم کنم منم به درس هام برسم .

منتظر نظراتون هستم

نظرات  (۱۷)

بابادرسخون! امتحان داده! شاگردزرنگ! من که انتحانام تموم شده و منتظر واریز حقوق چهار ماهمم تا شهریه رو بریزم و آیکون ثبت نام فعال بشود ایشالام.
و اما در مورد این پست فعال:
از اونجایی که خونسار جاییه که اگه امروز یه چیزی گفتی 4 ماه دیگه متوجه اون مطلبه میشن و اگر این چیز مطرح شده دستخوش شایعه نشده باشه و اومحل یکی پیدابشه که سر منشاء اون چیز گفته شده رو پیدا کنه، جختی میفهمن که ماجرا چی بوده و چطور گذشته.
اگه یادتون باشه من همون موقع گفتم خیلی از بیکارای خونسار اصلا از آگهی های استخدام مطلع نمیشن و در مورد اداره کار نیز هم گفته بودم.
این بنده خدا(سعید مقیمی) هم بلند شده کار ثواب بکنه و به مردم بگه بابا چه غافل نشسته اید که هستند آدمایی که دلشون برای جوونای خونسار بتپه و میخوان کاری برای اعتلای جوونای شهر بکنن.
حالا خوبه مستقیم به خودتون زنگیدن و اصل ماجرا رو گفتن، اگه این حرف شما دستخوش شایعه میشد،‌و این وسط یکی صداقت گفتارش رو از دست میداد چه بسا که اتفاقات عجیب غریبی گریبانگیرتون میشد که خدارو شکر نشده.
اومحل من خودمو کشتم تا شماره شما رو پیدا کردم من نمیدونم برخی چه جور ایزنی همیزن مث چرچیل شماره پیدا میکنن.
در ضمن این چیزی که من نوشتم برگرفته از تخیل و ذهن خودمه در مورد این اتفاقات، شاید هم روایت دیگری میتوان برای این حوادث ترسیم کرد که اون دیگه با دیگرانه.
یک نمونه از این اتفاق رو برای روشن شدن ذهن شما درمورد جو خونسار در یک پست خصوصی مینویسم باشد که کمک درستان بشود و ذهنتان درگیر که حداقل  یک یه نمره 16 هم بگیرید. نمیشه که همش شما مهندسا 18 و19 و 20 ردیف کنید!
پاسخ:
ممنون از نظر مفصل و زیباتون
شما آدمهای خوب همه رو مثل خودتون خوب میدونید و از پنجره خوبی نگاه میکنید
ولی ما آدمهای زخم خورده ، یه جور دیگه به مطلب نگاه میکنیم
چاپ یک اطلاعیه بدون اطلاع به صاحب مطلب و پخش اون ؟!
اضافه کردن چند سطر بعنوان تفسیر زیر یک مطلب و چاپ آن و پخش اون در سطح شهر ؟!
....
خوشبینی است خوشبین بودن به آن
خوشبینی است فکر کرد که یک شخص منفرد پشت این قضیه است
....
اولا که خب همون چارتا بیکاری که وادون وست بیدونا سر کار :)

دوما یقین طرف اژگوا بقیه خوساریا به تقلا بیخوسو که دنبال کار بگردنده.
پاسخ:
اولا قرار نیست هر چی بیکار پیدا میشه من بذارم سر کار که :)

دوما اون چهار تا بیکار دقیقا به همین مطلبم برمیگرده که هنوز تمبر مدرکشون خشک نشده بود میخواستند مدیر تولید یک کارخونه بشند و صاحب ادعایی بالاتر از توانمندیشون بودند

سوما نظرم رو در مورد به تقلا انداختن تو پاسخ به زندانی دادم
نه با این توضیحات راس گفتید..
بوی توطئه میاد...
آخ... که نمیدونید خنجر از پشت خوردن چه جور آدمو ناکار میکنه. منم زخم خورده ام. اونم ناجور.
کمی نگران شدم. البته به محکم بودن پناهگاهی مثل خود خدا شک ندارم.
دارن اذان میگن و به حق همین الله اکبر و اشکای حلقه زده توی چشمام خودش بهترین ها رو براتون رقم بزنه.
پاسخ:
ممنونم بزرگوار
ترس برای من یکی معنی نداره چون خدا همیشه همراهم بوده و تا این لحظه در زندگیم حق کسی رو ضایع نکردم که از چیزی بترسم
تو زندگیم بالا و پایین زیاد دیدم
الحمدلله هم نه کارم دولتیه نه بابت آشنا بازی و پارتی بازی دستم جایی بنده که از چیزی بترسم
با زور بازو و همت و توانمندی خودم هر چی دارم بدست آوردم و با این چیزا هرجای این کشور جا دارم و ترس از دست دادن چیزی تو وجودم نیست
دارایی های من عشق به خانوادم و کار و تلاش و توانمندی هام و دوستان خوبیه که دارم ، که هیچ کس جز خدا نمیتونه بهشون خدشه ای وارد کنه
  • مهدی حاجی زکی
  • خاک تو سرم حالا کارت به جایی رسیده که شب نامه پخش میکنی>
    چار روز دیگه ولت کنن لابد اختشاشم میکنی
    تو حیا نمی کنی
    به اوباما فحش می دی آره ؟
    شاهد باشین فحش داد
    بیچارت می کنم
    پوستتو می کنم
    خیالت مملکت بی در و پیکره
    نه تو حیا نمی کنی؟
    شب نامه پخش می کنی
    خدا مرگم بده ببین با کی می خواستم برم سیزده به در
    :)))))))))))))))
    مرده شور وبلاگتو ببره که چارتا آیکن نداره
    :)
    پاسخ:
    آیکون تعجب
    آیکون تعجب
    آیکون تعجب
    آیکون تعجب
    آیکون تعجب
    آیکون تعجب
  • نمیخام بگم
  • همیشه سخنان بزرگانو چاپ و نشر میکنن شما هم بزرگی دیگه کامران خان
    پاسخ:
    پس بگو 
    کار خودت بوده
    کارش درست نبوده. بوی جوسازی علیه شما میده...
    حالا این نوشته کجا توزیع شده؟ من ندیدم. اگر دارید اسکنش کنید شاید بشه چیزی ازش فهمید.
    پاسخ:
    والا منم دیشب هر چی تو شهر گشتم پیداش نکردم
    ظاهرا توزیع شده ، در یک مکانهای خاص و دست یکسری آدم خاص
    ولی حالا پرس و جو میکنم یک نسخشو گیر میارم
    آدرس بدید گیر آوردم بیارم خدمتتون :)
    ضمنا تو جلسه امروز جاتون خیلی خالی بود
  • عباس جنابی
  • سلام مهندس عزیز
    از دیدار حضوری شما بی نهایت خوشحال شدم، این رو از عمق وجودم میگم
    امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید
    جاتون توی قلب ماست
    پاسخ:
    سلام عباس جان
    باور کن من هم علاقه ام به شما صد چندان شد
    از لطفتون ممنونم
    جای شما هم توی قلب ما و هم روی سر ماست
    سلام وخداقوت
    کارکردن تو این شهر اون هم با انگیزه وبرای دیگران خیلی سخته
    (مردم شهر من برخلاف همساده هاشون خوداشونو دوست ندارند و غریبه ها رو ترجیح می دهند این هم از اون نادر خصلتهاییه که فقط مخصوص خرسهاست و تو هر عطاری نمیشه پیداکرد!!)
    تنها چیزی که میتونه آدم رو مثل روز اول با انگیزه نگه داره به خاطرخدا بودنه که اون وقت هم خیلی کمکت میکنه هم کمتر از مشکلات درمانده میشی .البته شما که کارتون درسته این رو واسه تذکری به خودم وامثال خودم میگم!!!!!!!!!!!
    پاسخ:
    ممنونم
    راهنمایی خوب و دلگرم کننده ای بود
    کار غیر اخلاقی انجام داده، البته هر مطلبی که هر نویسنده ولاگش تو نت منتشر کنه ممکنه این بلا سرش بیاد، پس باید همه جوانب رو در نظر گرفت.
    پاسخ:
    شاید کار غیر اخلاقی با منظور خاص
  • فریاد زیرآب
  • فاتحه مع صلوات خدا اوموزیدت کنه ،مرد خوبی بود زم بسه
    پاسخ:
    برام کمپوت گیلاس بیارید
    اقای میرمحمدی سلام
    البته کار ایشون رو تائید نمی کنم ولی برام جای سواله که چرا شما با اینکه شماره تلفن ایشون را دارید این قضیه رو خودتون پیگیری نکردید و یا اگه پیگیری کردید چرا چیزی درباره اون ننوشتید و خواستید مردم قضاوت کنند؟؟!!!!!!.
    ببخشید که صریح اعلام میکنم ولی در حرف هاتون تناقض دیده میشه.
    خوشحال میشم جواب من رو بدید.
    پاسخ:
    دوست عزیز سلام
    من نیازی ندیدم پیگیری کنم
    اتفاقا دوستان زیادی از من خواستند پیگیری کنم ولی من مخالف بودم
    من ایده ام را در یک وبلاگ شخصی نوشته ام ولی یک همشهری از ایده من ناخشنود بوده و به این طریق ( هر چند نادرست ) عکس العمل نشون داده ، از نظر من زیاد مهم نیست چون قرار نیست همه بامن موافق باشند .

    در مورد اینکه چرا قضاوتش رو به عهده دیگران گذاشتم که فکر کنم حق دارم بدونم بقیه در مورد این موضوع چی فکر میکنند ضمن اینکه این همشهری عزیز قضاوت رو به عهده مردم گذاشته من هم همینکارو کردم
    من اون اگهی رو دیدم
    و به نظرم چیزی نیومد که بخواد باعث تخریب کسی بشه . ضمنا اون شخص اگه نیت سوئی داشت خودش رو معرفی نمی کرد و اگرمطلب شما اون رو ناراحت کرده بود می تونست اول تو وبلاگتون نظر بده و یا اعتراض کنه ؛در ضمن که شماره شما روهم داشته.
     این جور به نظر میرسه که شما از قبل از این قضیه خبر داشتید.
    پاسخ:
    دوست گلم
    شما اگر اون اطلاعیه رو دیده باشید میبینید که همون متنی که بصورت اعتراضیه زیر مطلب من زده و چاپ و انتشار داده در وبلاگ من هم بعنوان نظر گذاشته ، ضمن اینکه اول اومده گفته این همون میرمحمدیه که تو انتخابات شورای شهر رای حد نصاب رو نیاورد و ....
    این حرفها به نظرتون از روی دلسوزیه و یا هیچ آدمی میاد اینجوری بر علیه خودش جو سازی کنه که من بکنم .
    یک مقدار روی مسایل تامل کنید و بعد نتیجه گیری کنید لطفا
  • بانوی اردیبهشت
  • در هیاهوی زندگی دریافتم:
    چه دویدن هایی که فقط
    پاهایم را از من گرفت،
    در حالی که گویی ایستاده بودم!
    چه غصه هایی که فقط
    سپیدی مویم را حاصل شد
    در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود! :(
    دریافتم:
    آفریدگاری هست که اگر بخواهد می شود
    و اگر نه ، نمی شود .
    کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم
    به جایش فقط او را نگه می داشتم .
    او خودش به جایم می دوید
    و غصه می خورد :((((((((((((((
    پاسخ:
    ممنونم از شما بانوی بزرگوار
    چه زیبا 
    چه پرمعنی
    پاینده باشید
  • حمید خوساری
  • سلام اقا میر محمدی
    منم با نظر رهگذر موافقم حرفهای شما تناقض داره
    اول میگید که خودش به شما زنگ زده بعد تو نظرات برای زندانی نوشتید که چاپ اعلامیه بدون اطلاع به صاحب مطلب و پخش اون
    بعد دوباره تو پاسخ به زندانی گفتید که "اضافه کردن چند سطر به عنوان تفسیر زیر اون" ولی بعد دوباره نوشتید که من ندیدم و پیداش نکردم و دست یه سری ادم خاصه و ... دوباره تو پاسخ به رهگذر نوشتید که "دوست گلم
    شما اگر اون اطلاعیه رو دیده باشید میبینید که همون متنی که بصورت اعتراضیه زیر مطلب من زده و چاپ و انتشار داده در وبلاگ من هم بعنوان نظر گذاشته ، ضمن اینکه اول اومده گفته این همون میرمحمدیه که تو انتخابات شورای شهر رای حد نصاب رو نیاورد و .... 
    بلاخره نفهمیدیم که شما اعلامیه رو دیدید یا نه
    بعد اون اسم وشمارشو به شما داده چرا پیگیری نمیکنید و مشکل رو حل نمیکنید نکنه ریگی تو کفشتونه
    من اون اعلامیه رو توی مغازه اقای رفعتی که انتشارات داره روبری پل دختر دیدم  
    پاسخ:
    سلام دوست عزیزم نظر شما هم برای من محترمه
    اگه با دقت نوشته های من رو خونده باشید جواب تمام سوالاتتون توی اونها هست ولی برای احترام به شما یک بار دیگه جواب شما رو هم میدم 
    من در مطلبم گفتم یک نفر زنگ زد و گفت مطلب شما رو اطلاع رسانی کردم که اول نفهمیدم منظورش چی بود ولی معلمم که زنگ زد به من گفت که مطلب شما پخش شده و من فهمیدم که مطلبم چاپ و پخش شده .
    همون معلم عزیزم به من گفت که چند سطر زیر مطلبت اضافه کرده ولی برای من نخوند برای همین از مضمون اون خبر نداشتم تا چند روز پیش که یکی از دوستانم که این برگه را درب محل کارش که اتفاقا دوربین مدار بسته داره برده بودند بهم داد و درخواست کرد پیگیری کنم که من موافق نبودم و کلا دنبال دردسر درست کردن برای دیگران نیستم حتی کسانی که سعی میکنند برام مشکل ایجاد کنند چون معتقدم خدا خودش جواب لازم رو میده .
    اون وقت که گفتم زیر مطلب چی نوشته شده دیگه وقتی بود که برگه دستم رسیده بود .
    در کل دوست عزیزم من آدم کینه توزی نیستم و برعکس خیلیها دنبال کش دادن موضوعات و بهره جویی لازم از اون نیستم .
    من نه دنبال به دست آوردن چیزی هستم که سیاست بازی کنم نه این مسائل برام مهمه که بقیه برای بدست آوردن چیزی دنبال خورد کردن بقیه هستند
    به نظر من خدا هر چیزی که لیاقت هر کس باشه به اون میده پس نیازی به این آب و آتیش زدنها برای تخریب دیگران نیست 
    در پایان بهتون بگم که خدا خودش جواب هر کس که لازمه به نحو احسنت میده
    پاینده باشید
  • حمید خوساری
  • ممنون از پاسختون 
    ولی من این اقا رو می شناسم نه شهرداره نه شورای شهره و نه شغل دولتی داره که بخواد از  تخریب شما چیزی بدست بیاره پس خواهشا جو سازی نکنید اون یه جوون معمولیه مثل همه ما
    ببخشید ولی سعید برای حرفش مدرک رو گفته
    بحث کینه توزی نیست به نظر من شما اگه می خوایید درستی حرفتون رو به همه ثابت کنید باید این مشکل رو حل کنید
    پاسخ:
    دوست عزیزم
    پس شما که ایشون رو میشناسید و از نیتش با خبرید چرا به موضوع دم میزنید و با کلمات و لغات بازی میکنید که منو متهم کنید و دنبال این هستید که ثابت کنید من ریگ تو کفشمه ؟!
    شما به دنبال چی هستید ؟
    بهتره روشتونو عوض کنید چون با اسمهای مختلف نظر گذاشتن و یه مسئله رو با هدف مخصوص دنبال کردن دیگه طرفدار نداره 
    چرا اصرار دارید من به این موضوع رسیدگی کنم ؟!
    معذرت میخام ولی ظاهرا یه ریگی به کفش شما و این دوست عزیزتونه
    در ضمن من مشکلی نمیبینم که دنبال حلش باشم
    اگه شما مشکلی داری واضح و روشن بگو تا همه بدونند
    با بازی کردن فقط خودتونو خسته میکنید
  • حمید خوساری
  • من گفتم فقط میشناسمش نگفتم رفیقمه
    حق رو باید گفت
    من فقط نظرم رو گفتم و شناختی که از اون داشتم رو نوشتم
    بعد این واضحه که چرا شما به این مسئله رسیدگی نمیکنید
    در ضمن میشه بگید من با چه اسمه دیگه ای براتون نظر نوشتم تو نظرات بالا فقط رهگذر یه خرده با نظر شما مخالفت کرده اونم که دوست شماست پس من با چه اسم دیگه ای میتونم نظر داده باشم
    معذرت می خوام ولی باید بگم شما در جو سازی خیلی قوی هستید.
    بازم معذرت میخوام اگه بهتون بی احترامی کردم من فقط چیزی که میدونستم نوشتم
    ممنون
    پاسخ:
    دوست عزیز و گلم
    رهگذر را من نمیشناسم
    من تمامی دوستانی که به من افتخار میدند و برام نظر میذارند را دوست خطاب میکنم
    خوشحال شدم نظرتون را شنیدم 
    امیدوارم همینگونه باشه که شما فرمودید و اگر غیر از این باشد نیز آنچه از دوست رسد نکوست
    بنده هم اگر ناخواسته جسارتی به شما کردم عذرخواهی میکنم

    با سلام واحترام

    آقای میر محمدی شما یک جوانی را در نظر بگیرید که با چه سختی و مشکلاتی که داره رفته در س خوانده و فارغ التحصیل شده(البته شاید بعضی از فارغ التحصیلان به خاطر وضعیت خوب اقتصادی خانوادگی اشان وشرایطی که داشتند درس خواندن برایشان خوب وراحت بوده)خوب پس از یک دوره سختی وبا هزینه هایی که متحمل شده وپس از گذراندن دوره سربازی آماده شده که وارد بازار کار بشه اما وقتی در یک شهر کوچک مثل خوانسار که مردمش ومسولینش اخلاق خاصی دارند دنبال کار می گرده و میبینه که هیچ کاری پیدا نمی کنه حتی جایی هم حاضر نیست که اون بره و فقط برای کسب تجربه ورایگان براشون کار کنه وحتی برای پیدا کردن کار به تهران وشهر های دیگر رفته و کاری پیدا نکرده،واقعاً خودتان را جای اون قرار بدهید، یک جوان بیست وچهار پنج ساله تواین شرایط مسلماً با مشکلات بسیاری مثل مشکل ازدواج و مسکن داره دست وپنجه نرم میکنه ،وخیلی از چیزهایی که در این دوره  باید داشته باشه نداره مثلا کسی که این مشکلات را داشته باشه چگونه می تواند تفریح داشته باشه ، این شرایط را من خودم احساس کردهام وهنوز هم  گرفتار ش هستم و این دوست عزیزم آقا سعید هم همین شرایط را داره و حالا سختی کار پیدا کردن را هم داره میچشه.

    و گویا شما مطلبی را با این مضمون که خوانسار بیکار نداره منتشر کرده اید و ایشون هم با دیدن آن مسلماً ناراحت میشه وحالا شاید  شما هم از مطلبتان منظور خاصی داشته اید . واین مسئله مطلب مهمی هم نیست که کسی بخواهد بر علیه شما کاری انجام دهد و شما خودتان هم می دانید که هیچ تأثیر ی برای شما ندارد .

    اما شما هم باید تا الان درد این جوان را فهمیده با شید وشاید هم شما باید از ایشان عذر خواهی کنید بالاخره احساسات یک جوانی که در شرایط سختی به سر می بره را جریحه دار کرده اید (و این هم زیاد مهم نیست) البته هر کسی شرایط ویژه خودش را دارد حالا چه از نظر اقتصادی چه از نظر خانوادگی و چیز های دیگر  وهیچ کس هم نمی تواند شرایط دیگری را بفهمد ودرک کند وشما باید فقط به خاطر انسانیت به هر انسانی در هر شرایطی که هست احترام بگذارید.

    ودر پایان بیشک در این حرف ها و  نظراتی که رد وبدل شده  ومسایلی که پیش آمده حق وحقوقی برای افراد وشما ایجاد شده است و بالاخره افرادی وقت گذاشته اند ونظر داده اند و این جوان هم  وقت گذاشته و کار هایی کرده.وشما نیزبرای اینکه حقی بر گردنتان نباشد بهتر است یک فکر اساسی  برای ایجاد اشتغال برای جوانان بکنید واین جوان  بکنید و به نظر من هم نام ایشان را هم که منتشر کرده اید کار درستی نبوده است.

    البته  اشتغال در خوانسار دو مشکل اساسی دارد یکی اینکه خود شغل نیست و دیگر اینکه اگر جوانی  بخواهد خودش یک کاری را ایجاد کند غیر از نداشتن سرمایه و... با این مشکل مواجه می شود که متأسفانه برخی از مسولین وافراد خواسته یا ناخواسته سنگ اندازی می کنند  که این مورد  را خودم به شخصه با آن مواجه بوده ام .بعداً اگر فرصت کنم مطالبی در این مورد خواهم نوشت.

    با عرض معذرت و تشکر ،توفیق روز افزون وسلامتی برای شما وخانواده اتان ازخداوند منان خواستارم .

    پاسخ:
    سلام
    ممنونم محمد عزیزم
    خیلی زیبا و دلنشین مطلب را باز کردید
    الان حس میکنم کل این ماجرا یک جوانی بوده و شاید من با 40 سال سن نباید عکس العمل نشان میدادم
    طبق دستور شما از این دوست عزیزم عذرخواهی میکنم و از این که با این کارش مشکلاتش را درک نکردم متاسفم
    امیدوارم برای این همشهری عزیزم و بقیه همشهریانم بتوانم کاری انجام دهم
    باز هم از شما محمد عزیز ممنونم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی