اندر حکایت مسئولین شهر 2
این بار روی صحبتم با نماینده عزیز است ، نماینده ای که مردم خوانسار با تمام وجود و یکپارچه آن را حمایت کردند تا رای لازم را به دست آورد و صاحب کرسی نمایندگی شد ، تکرار میکنم همه مردم ، چه مردمی با ایده های راست گرائی ، چه آنها که چپ گرا بودند و چه آنها که هیچ گرایش سیاسی نداشتند و دلشان برای شهرشان خوانسار می تپید . همه آنها یکدست شدند و یک صدا یک همشهری مومن و دلسوز شهر را صدا زدند و زمانی که موفق شدند برق شادی در چشمانشان دیده میشد که همگی در ذهنشان خوانساری را میدیدند که دارای یک متولی همشهری شده و سیل امکانات و بودجه است که به سمت شهرشان واریز خواهد شد و ....
یادم می آید اوایل انتخاب ایشان همه امیدوارانه به شهر نگاه میکردند و به محض ورود ایشان به شهر گوئی فرشته نجات شهر آمده و ....
بعد از دو سال و نیم مجددا نگاه مردمم را دنبال کردم ، دیگری بارقه امیدی در چشمانشان نیست ، دیگر امیدی به بهبود وضعیت ندارند ، دیگر وقتی ایشان می آیند دنبال فرشته نجات نیستند حتی برخی نگاهشان عکس شده و .....
به سبب نسبت فامیلی بنده با ایشان مراجعات بسیاری دارم که یا درد دل میکنند و یا کاری را درخواست میکنند.
طیفی از مردمم که اکثرا جزو بزرگان و فرهیختگانند گلایه از حمایت بی حد و حصر ایشان از فرماندار عزیز دارند ، میگویند مگر ایشان نماینده مردم نیستند ؟! مگر وظیفه ایشان حمایت از نظرات مردم نیست ؟! مگر چه منافعی از مردم در ابقاء ایشان مستتر است که اینگونه تمام قد بدون در نظر گرفتن طیف وسیعی از مردم شهر اینگونه کارهای اصلی را فراموش کرده و از ایشان حمایت میکنند ؟! مگر نه اینکه بخش اعظم آراء ایشان از همین مردمی بوده که اینگونه برایشان بی اهیت شده اند ؟! مگر وظیفه نماینده دفاع از خواسته مردم نیست و .....
طیف دیگری که مردمی هستند که فرزندانشان بیکار هستند و چرخ زندگی فرزندانشان نمیچرخد و دچار افسردگی و مشکلات خانوادگی و ..... شده اند . میگویند مدت زمان کوتاهی جناب آقای محرابیان وزیر صنایع بودند و گامهای بزرگی برای شهرشان برداشتند که اگر مجال داشتند خوانسار از این معضل رها میشد ولی ..... چرا ایشان که نماینده مردم هستند ادامه مسیر ایشان را محکم نرفتند که معضل بیکاری در این شهر ریشه کن شده و رونق بیشتری به شهر داده شود ؟! کارخانه چاپ ، کارخانجات بسیاری که بعلت عدم حمایت دولت نیمه کاره رها شده اند ، شهرک صنعتی مرده شهر که با ورود به آن احساس ورود به شهر مخروبه به انسان دست میدهد ، کارخانجات بسیاری که چند وقتی است که قفل تعطیلی بر درب آنها خورده ، ....
میگویند آیا نمیشد تلاش بیشتری کرد که اینها به حرکت درآیند ؟! میگویند کدام تلاش برای حرکت آنها شده ؟! میگویند تلاشی که برای برخی کارخانجات گلپایگان شده اگر در این شهر هم میشد اینگونه نبود که میبینیم .....
طیف دیگری از تقسیم نگاه ایشان بین خوانسار و گلپایگان رنجورند . میگویند هر چه باشد همشهری ماست ، ولی اکثر وقتش در گلپایگان است ، در سایت ایشان نود درصد اخبار از شهرهای گلپایگان و گوگد و .... است ، میگویند با اینکه منزل پدریشان خوانسار است ولی محل استقرارشان گلپایگان است و ....
جناب آقای سید محمد حسین میرمحمدی ، نماینده عزیز ، پسر عمه بزرگوارم ، روحیه مومن و زحمتکش شما را من میدانم ، ولی مردم شهر احساس نزدیکی خود را به شما از دست داده اند ، شاید درگیری زیاد کاری باعث این دوری شده ولی هشدار دوستانه من را بپذیرید تا دیر نشده ، با مردم باشید ، در کنار مردم باشید با آنها گفت و گو کنید حتی با مخالفان ، به مردم نزدیکتر شوید ، تلاشهایتان را که برای مردم انجام داده اید به آنها نشان دهید ، ....
در یک جمله بگویم : این احساس دوری نه تنها برای این دوره و دوره آینده خطرساز است بلکه کل آینده را تحت تاثیر قرار خواهد داد و در بردن نام نیک برای آینده موثر و تعیین کننده است
پیروز و پایدار باشید
- ۹۳/۰۵/۲۲