من یک خوانساریم ولی زبان مادریم خوانساری نیست
(( من یک خوانساریم ولی زبان مادریم خوانساری نیست ))
من یک خوانساریم و به
خوانساری بودنم افتخار میکنم ولی زبان
مادری من و خیلی از همشهریانم خوانساری نیست .
وقتی از خوانسار حرف میزنیم تیدجان، قودجان ، باباسلطان ، هرستانه ،
عمادیه ، سنگ شیر ، بیدهند ، سنگ سفید ، قلعه ، دوشخراط و ... را نیز
در آن میبینیم یا خوانسار را فقط از ارسورتا پارک عسل میدانیم ؟!
اصلا چرا میگوییم زبان خوانساری ؟! چرا نمیگوئیم زبان بخشی از خوانسار ؟!
از کودکی این معضل مرا آزار میداد که تمامی مسئولین ، خوانساررا از
پمپ بنزین تا پارک عسل میدیدند !!
تمامی ادارات ،
بانکها ، مراکز خرید و ... در این قسمت شهرمتمرکز بود
و الان نیز هست . حتی فضای
شهری را فقط دراین قسمت از شهر
میتوان دید .هر امکانی را در این
حوزه تعریف میکنند ، حتی مسکن مهر
که روی کوه بنا شد و هزاران مشکل را به این دلیل همراه دارد .
نکند در فکر ساختن یک گلپایگان و گوگد هستیم ؟!
نکند تفکر ما این است که خوانسار ( این شهر پرآوازه ) فقط قسمتهایی
است که مردمانش زبان خوانساری دارند ؟!
من اینگونه نمی اندیشم .
بسیاری از افتخارات خوانسار از محله هایی است که زبان مادریشان
خوانساری نیست ولی جزو خوانسارند .
من این زبان را دوست
دارم ، همشهریان دارای این زبان را هم
دوست دارم ،
ولی
محدوده شهرستان خوانسار را هم از بعد از شهرک صنعتی تا دوشخراط
و محدوده شهری خوانسار را نیز از میدان امام حسین (ع) تا میدان عسل
میدانم و انتظارم از مسئولین شهرو شهرستانم نگاه یکسان به این مناطق
است و نگاه ناسیونالیستی و محله ای را نمی پسندم .
نگاه منطقه ای و حتی فرامنطقه ای را می پسندم و زمینه پیشرفت را در
این نگاه میبینم .
من انتخابات با نگاه
محله ای را نمی پسندم ، بکار بردن کلماتی چون
محله بالائی و بیدهندی و .... را نمی پسندم
بلکه نگاه (( من یک خوانساریم )) را دوست دارم .
پاسداشت از انگاشتمون خوانساری را بعنوان بخشی از فرهنگ خوانسار
دوست دارم و به زحمات برگزاری جشنواره
آن ارج می نهم و حتی
تلاش میکنم که یکی ازشرکت کنندگان در مسابقه آن باشم تا
همدلی
خود درپاسداشت یکی از فرهنگ های شهرم را اعلام کنم .
دست مسئولینی که در پاسداشت این فرهنگ تلاش میکنند را می بوسم
ولی
(( من یک خوانساریم و زبان مادریم خوانساری نیست ))
باید بگویم خوانساری یک زبان نیست، یک گویش است. گویشی که ریشه در زبان پهلوی دارد.تفاوت گویش و زبان در تقسیم بندی ساختار زبان شناسی کاملا توضیح داده شده است. وانشانی و خوانساری گویشی است که به دلیل بکر بودن منطقه کمتر دستخوش تغییرات شده است.
گویش خوانساری یک هویت است .هویتی که میتواند آینده ای به دور از ناامیدی، ضعف و سستی برای جوانان شهرمان رقم بزند.
توی دانشگاه استادانم وقتی می فهمند خوانساری ام به احترامم بلند میشوند. سهم خوانساری ها در اصفهان، ایران ، دنیای شیعه ، جهان اسلام و حتی دنیا زبانزد است. پس این هویت است که فراگیر شده. گویش خوانسا ری هم مثل دانشمندانمان، ادیبانمان، فرهنگمان، عالمان فرهیخته، سبقه ی علمی و دینی امان دیگر چیزی هست که میتوان با پر رنگ کردن آن کمی به نسل آینده کمک کنیم. یکی از مشخصه های خوانسار گویش آن است.
وقتی نسب اکثر عالمان و مراجع تقلید را که نگاه می کنم به میرکبیر که در قودجان مدفون است ، میرسد. ندیدم کسی بگوید میرکبیر قودجانی همه میگویند میرکبیر خوانساری، یا همین امام زاده سید صالح قصیر خودمان در بیدهند، همه میگویند امامزاده سید صالح در خوانسار، این تقسیم بندی ها به لحاظ محله ای بین خودمان است.
دیدهای وسیع همیشه جهان شمول است و دنیایی فراتر از افق چشم انسان رقم میزند. در این افق گاهی ابرهای بریده بریده ای هم رد میشوند و این چیزی از افق زیبا نمی کاهد.
شما هم سعی کنین خوساری رو یاد بگیرین .حاضرم تدریس خصوصی براتون بذارم. شماره کارت بدم برای هزینه کلاسها.؟