آنهایی که رفته اند از ایران ... آنهایی که مانده اند در ایران...
کامران میرمحمدی | چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۵ ب.ظ
سر دستی درست می کنند تا تنهایی بخورند، فکر می کنند آنهایی که مانده اند الان دارند دور هم قورمه سبزی با
برنج زعفرانی می خورند و جمعشان جمع است و
می گویند و می خندند.
آنهایی
که مانده اند (در ایران) همان طور که دارند یک غذای
سر دستی درست می کنند فکر می کنند آنهایی که
رفته اند الان دارند با دوستان جدیدشان گل می گویند و
گل میشنوند و از آن غذاهایی می خورند که توی کتاب های آشپزی عکسش هست.
سر دستی درست می کنند فکر می کنند آنهایی که
رفته اند الان دارند با دوستان جدیدشان گل می گویند و
گل میشنوند و از آن غذاهایی می خورند که توی کتاب های آشپزی عکسش هست.
آنهایی
که رفته اند فکر می کنند آنهایی که مانده اند
همه اش با هم بیرونند. کافی شاپ، لواسان، بام تهران
و درکه می روند .خرید می روند…با هم کیف دنیا را
می کنند و آنها را که آن گوشه دنیا تک افتاده اند فراموش
کرده اند.
همه اش با هم بیرونند. کافی شاپ، لواسان، بام تهران
و درکه می روند .خرید می روند…با هم کیف دنیا را
می کنند و آنها را که آن گوشه دنیا تک افتاده اند فراموش
کرده اند.
آنهایی
که مانده اند فکر می کنند آنهایی که رفته اند
همه اش پارک و دیزنی لند و می روند و خیلی بهشان
خوش می گذرد و آنها را که توی این جهنم گیر افتاده اند
فراموش کرده اند.
همه اش پارک و دیزنی لند و می روند و خیلی بهشان
خوش می گذرد و آنها را که توی این جهنم گیر افتاده اند
فراموش کرده اند.
آنهایی که رفته اند می فهمند که هیچ کدام از آن
نوشیدنی ها باب طبعشان نیست و دلشان می خواهد
یک چای دم کرده حسابی بخورند.
نوشیدنی ها باب طبعشان نیست و دلشان می خواهد
یک چای دم کرده حسابی بخورند.
آنهایی
که مانده اند دلشان می خواهد یکبار هم که شده
بروند یک مغازه ای که از سر تا تهش نوشیدنی مختلف
باشد که بتوانند هر چیزی را می خواهند انتخاب کنند.
بروند یک مغازه ای که از سر تا تهش نوشیدنی مختلف
باشد که بتوانند هر چیزی را می خواهند انتخاب کنند.
آنهایی
که رفته اند همانطور که توی صف اداره پلیس برای
کارت اقامتشان ایستاده اند و می بینند که پلیس با باتوم خارجی ها را هل می دهد فکر می کنند که آن جایی که
تویش بودند حداقل کشور خودشان بود.
کارت اقامتشان ایستاده اند و می بینند که پلیس با باتوم خارجی ها را هل می دهد فکر می کنند که آن جایی که
تویش بودند حداقل کشور خودشان بود.
آنهایی
که مانده اند فکر می کنند که آنهایی که رفته اند
الان مثل آدم های محترم می روند به یک اداره مرتب و
کارت اقامتشان را تحویل می گیرند.
الان مثل آدم های محترم می روند به یک اداره مرتب و
کارت اقامتشان را تحویل می گیرند.
آنهایی که رفته اند ، پای اینترنت دنبال شبکه 3 و فوتبال با گزارش عادل یا سریالهای ایرانی و اخبارهایی با کلام
پارسی و ایرانی هستند
پارسی و ایرانی هستند
آن هایی که مانده اند در حسرت دیدن کانالهای ماهواره
بدون پارازیت کلافه می شوند و دائم پشت دیش هستند.
بدون پارازیت کلافه می شوند و دائم پشت دیش هستند.
آنهایی که رفته اند می خواهند برگردند.
آنهایی که مانده اند می خواهند بروند.
آنهایی که رفته اند به کشورشان با حسرت فکر می کنند.
آنهایی که مانده اند از آن طرف ، دنیایی رویایی می سازند.
اما هم آنهایی که رفته اند و هم آنهایی که مانده اند در
یک چیز مشترکند:
یک چیز مشترکند:
آنهایی که رفته اند احساس تنهایی می کنند.
آنهایی که مانده اند هم احساس تنهایی می کنند.
"باید زندگی کردن را بیاموزیم این چندان به ماندن و
رفتن ربطی ندارد."
رفتن ربطی ندارد."
باید زندکی کردن را یاد بگیریم
باید قدر لحظاتی که در آن هستیم را بدانیم
باید دوست داشتن را بیاموزیم
باید عشق را یاد بگیریم
باید ...
باید کمی از دویدن دست بکشیم و بایستیم و به اطرافمان با لذت نگاه کنیم ...