خوانسار شهر من

شهری در حصار کوهساران

خوانسار شهر من

شهری در حصار کوهساران

خوانسار شهر من
آخرین نظرات

مقایـسه

کامران میرمحمدی | يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۱۵ ب.ظ

زندگی شگفت انگیز است، فقط باید بدانید که چطور زندگی کنید!

در غیر این صورت سراسرعمر خود را در رنج و سختی دست و پا

خواهید زد ...

از باغی می گذرید و به یک درخت بلند و تنومند برمی خورید،

اگر مقایسه کنید چه می شود: درخت بسیار تنومند و بلند است،

ناگهان خود را در کنار آن خیلی کوچک و خوار می بینید! حال اگر

مقایسه نکنید و تنها برای تفرج وارد باغ شوید  از وجود

آن درخت لذت می برید و مشکلی هم بوجود نخواهد آمد.

درخت تنومند است، که هست! بگذار تنومند باشد، شما که

یک درخت نیستید! اگر خوب نگاه کنید، درختان دیگری هم هستند

که چندان تنومند و بزرگ نیستند و هیچ کدام مقایسه نمی کنند

و به همین خاطر از عقده ی حقارت هم رنج نمی برند. من هرگز

با درختی برخورد نکردم که از عقده ی حقارت یا از عقده ی

خودبزرگ بینی در رنج باشد، شما چطور؟

بلندترین و تنومندترین درختان هم هرگز از عقده خودبزرگ بینی

رنج نمی برند، زیرا میان آنها مقایسه وجود ندارد. این انسان است

که مقایسه را خلق کرده است و عده ای در این میان تنها با حس

و رفتار "مقایسه کردن" زندگی می کنند و مدام این حس منفی را

تغذیه و رشد می دهند.

با این حس و رفتار، تنها دو نتیجه منتظر انسان است. یعنی گاهی

احساس برتر بودن می کنی و گاهی احساس کوچکی و خواری...

انسان می داند که احساس خواری و کوچک بینی بیش از احساس

برتری در او جا می گیرد. زیرا میلیون ها انسان وجود دارد که ممکن

است از او زیباتر، از او بلندقدتر، از او قوی تر، هوشمندتر،

توانمند تر و... باشد. یک فرد چنان است و دیگری چنین است.

اگر به مقایسه کردن خود با این میلیون ها انسان ادامه دهی،

عقده ی حقارت تو نیز روز به روز بزرگ تر و حجمی میلیونی پیدا

می کند. در حالیکه پندارهای تو و به عبارتی قیاس های تو در

واقعیت وجود ندارند. آنچه که واقعیت می پنداری تنها تصورات و

انگارهای تو هستند.


در اینجا برای روشن شدن هر چه بیشتر مطلب داستان

استعاره ای کهنی را برایتان نقل می کنیم :

روزگاری در یک جنگل زیبا، حیوانات تصمیم گرفتند برای فرزندان

خود مدرسه ای دایر کنند. به همین دلیل برای تدوین برنامه درسی

یک روز دور هم جمع شدند.

در این جلسه خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی

باشد. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز به برنامه درسی اضافه

شود. ماهی هم به آموزش شنا اصرار داشت و سنجاب نیز مصرانه

تاکید می کرد که بالا رفتن از درخت نیز باید در این آموزش های

مدرسه قرار بگیرد.

شورای مدرسه با رعایت همه پیشنهادات دفترچه راهنمای تحصیلی

مدرسه را تهیه کرد و بعد قرار شد که همه حیوانات درس ها را یاد

بگیرند. خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت

برایش دشوار بود و مرتب از پشت، زمین می خورد.

دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط ها مغزش آسیب دید

و قدرت دویدن را هم از دست داد. حالا به جای نمره بیست، نمره

۱۰ می گرفت و نهایت در بالا رفتن از درخت هم نمره اش از حد

صفر بالاتر نمی رفت.

پرنده در پرواز عالی بود اما نوبت به دویدن روی زمین که می رسید،

نمره خوبی نمی گرفت و مرتب صفر می گرفت. صعود عمودی از

تنه، شاخه و برگ درختان نیز برایش سخت بود.

جالب اینجاست که تنها مارماهی کند ذهن و عقب افتاده بود که

می توانست درس های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با نمره

ضعیف بالا رود.

با تمام این اوضاع و احوال، مسئولان مدرسه از این خوشحال

بودند که دانش آموزان همه دروس را می خوانند. این داستان

نشان می دهد که همیشه عده ای هستند که می کوشند

یک الگوی مشخص بر آدمی تحمیل کنند. آنان ماشین می خواهند

نه انسان!

آنها می خواهند انسانها را همانطور بسازند که شرکت های

" خودرو" اتومبیل می سازند : روی خط تولید! ولی انسانها را

روی خط تولید نمی توان قرار داد. چون به صورت یکسان خلق

نشده اند. خالق یکتا هر فردی را منحصر به فرد می آفریند.

ای انسان بکوش تا "منحصر به فرد بودنت" را ببینی نه چیز

دیگر. خودت باش و با هیچ چیز روی زمین خود را مقایسه نکن



                                   "برگرفته از مطلب ارسالی دوست خوبم جواهری از قشم "


 

  • کامران میرمحمدی

خوانسار

نظرات  (۸)

دلم مست و لبم مست و سرم مست / بخون ای دل که صبرم رفته از دست

بخون ای دل محرم اومد از راه / بخون اجر تو با عباس بی دست . . .

عرض تسلیت و تعزیت بمناسبت آغاز ایام عزاداری حسینی...


پاسخ:
تسلیت بنده را نیز به مناسبت این ایام بپذیرید
ممنون از ابراز لطف شما
خیلی قشنگ بید. کلی کیف کردم. دست شما و دست آقای جواهری درد نکنه.
من وختی تو رزای خونسار قدم میزنم یگ نفس عمیقی میکشم و خدا رو شکر میکنم.
فقط در مقابل خدا هیچی نیستم. اما قدرت خلیفگی خودش رو توی همین زمین بهمون داده و ازمون انتظار داره.شاید خیلی ایده آل و دست نیافتنی باشه اما توانشو داریم.
رسد آدمی به آنجا که به جز خدا نبیند....
پاسخ:
مرحبا
چه جالب!
هی فلانی!
اگرمرا آنگونه که هستم نمیخواهی؛ یقینا تو طالب دیگری هستی نه من.
بیزارم از اینکه شبیه آنکس باشم که تو دوست تر داری اش
پاسخ:
ناقلا
فلانی کیه که داری از این طریق باهاش حرف میزنی ؟!!!!!
ای جان
خوبی کامران جان
منو ببخش که با تاخیر اومدم اینجا

ای جان به اون سیبیلات
دوباره عکسی جدید وسیبیلهای زیبایی از منظری دیگر
راستی که نباید سیبیلهای خفنت را با سیبلهایم مقایسه کنم
چونکه همیشه احساس حقارت میکنم
میخوامت کامران خان...!
پاسخ:
به به به
چشم ما روشن
تشریف فرما شدید بعد از چند قرن ؟!!!
چند وقت بود کسی به سیبیلام گیر نداده بود دپرس شده بودم
منم وقتی زیبائی شما رو مقایسه میکنم با خودم احساس حقارت میکنم پس دیگه این کارو نمیکنم عزیز
  • عباس جنابی
  • خراب عکستیم مهندس!!!
    پاسخ:
    جیگرتو عباس جان ، به تیپ و عکس شما که نمیرسه ، ما هم میخواستیم ادای شما خوش تیپارو در بیاریم
  • حامد پرویزی
  • امام حسین علیه السلام می فرمایند:

    أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ

    من کشته اشکم ؛ هر مؤمنى مرا یاد کند ، اشکش روان شود

     

     

     

     آقاسید   روضه را مزین فـــــرمائید.

     

    التماس دعـــــــــــــــــــــاkholdestan.ir

    پاسخ:
    چشم
    قبول باشه
  • حمید امینی
  • سلام کامران خان خوبید خیلی میخوامت  خوش باشید

    پاسخ:
    سلام از ماست
    خیلی مخلصیم برادر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی