به جوانان و کاربران فضای مجازی اعتماد بیشتری کنید
طبق معمول جهت اطلاع از اوضاع شهرم به سایت خبری خوانسار نیوز سر میزدم که سیمای خوش و خاطره انگیز استاد بزرگوار جناب آقای حاج سید حسین میرباقری نظرم را به خود جلب کرد . استاد بزرگواری که هدایت در مسیر زندگی درست را در جوانی به همراه استاد مرحوم حاج آقا علوی به بنده و بسیاری دیگر از جوانان این شهر آموختند و هم اکنون غریب به اتفاق این جوانان در مسیر درست میباشند و از فرهیختگان و به نام های این شهر و کشورند و این انتخاب درست مسیر را مدیون این اساتید بزرگ میباشند و بنده به شخصه به این شاگردی میبالم ...
اکنون که پیر و بازنشسته شده هم دلسوزی برای شهر و جوانان شهرش مجال استفاده بی دغدغه از دوران بازنشستگی و لذت آرامش را پیدا نمیکند و هر چند از نسل قدیم است ولی نگاه او به دنیای امروز و جوانان و دنیای مجازی است و دغدغه او مشکلات جوانان .
زیبایی و عمق کلام او را در مطلب ایشان که در ذیل آمده میتوان دید
استاد پاینده باشید
به جوانان و کاربران فضای مجازی اعتماد بیشتری کنید
(( به اعتقاد قرآن، تمام انبیاء الهی یکی از کارهای مهّمشان این بود که بین مردم یکپارچکی و اتحاد به وجود آورند، زیرا این خواست خدا و اساس خلقت عالم است «وَاعتَصِموُا بِحبلِ اللهِ جمیعاً ولا تَفَرَقوُا» (قرآن- س آل عمران، آ۹۹) قرآن علّت تفرقه و اختلاف را، انحراف از صراط مستقیم الهی میداند و در تمام قرآن سعی براین است که در اجتماع، اختلاف و تفرقه پدید نیاید و با اصرار و دلایل محکم و مستدل، مسلمانان را به وحدت دعوت میکند.
قرآن در موارد متعدد، مسلمانان را به مطالعه سرنوشت اقوام و گروههایی که راه تفرقه و اختلاف، پیش گرفتند و به عذاب گرفتار شدند؛ دعوت می کند و نتیجه تفرقه و چند دستگی را ذلت و خواری معرفی می نماید. پیامبر عالیقدر اسلام(ص)، در اواخر عمر مبارک خود، بارها خطر اختلاف و چند دستگی را گوشزد نمود و بزرگترین خطر را تفرقه بین امت عنوان می فرمود و بشدت از بروز آن نگران بود و این خطر را، از حمله کفّار و غوغای جنگهای خارجی شدیدتر می دانست.
علت اصلی تفرقه در یک جمع و گروه، آن است که، خدا حاکم نیست، توحید حاکم نیست و هوای نفس و غرور و شیطان حاکم است، زیرا اعتقاد به توحید، اصل نخست از اصول دین ما، بلکه تمام ادیان است، و روشن است که اولین پیامد اعتقاد توحیدی وحدت است و هر چه جامعة انسانی در مسیر بینش توحیدی و تکامل جلوتر رود، میل به وحدت نیز در آن رتبة بالاتری می یابد؛ به قول امام خمینی(ره)، اگر پیامبران در یکجا جمع شوند، هیچ اختلافی با هم نخواهند داشت. آنجا که خودمحوری، منیّت، هوای نفس، خودپسندی و کبر و غرور حاکم شد، دروازه های نفاق و تفرقه، گشوده می شود و نتیجة حتمی آن سستی و ناتوانی و بی اثری و بی خاصیتی خواهد بود که این سنت الهی و هشدار قرآن است. «… وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ …» (س انفال، آ۴۶)
آنجا که خدا حاکم باشد و بینش مسؤولین و مردم، برپایه بینش توحیدی بنا شود، شایعات و دروغ پردازی ها نه خریداری دارد و نه تأثیری بر عملکرد مسؤولین خواهد گذاشت. این درست است که شایعه پراکنی گناهی بزرگ و شایعه سازان عامل شیطان محسوب می شوند، امّا آنجا که شایعات و بدگویی از یک مسؤول سبب سست شدن او درانجام وظایفش شود و برخدماتی که قرار است انجام دهد لطمه وارد و برای خدمت صادقانه بی انگیزه گردد، معلوم می شود که نیّت و عملکرد برای رضای خدا نبوده است؛ زیرا به قول امام باقر(ع) : «. . . اگر همه مردم جمع شوند و بگویند تو آدم بدی هستی، دلگیر نباش و اگر همه جمع شوند و بگویند تو آدم خوبی هستی، شادمانی مکن، بلکه اعمالت را بر کتاب خدا عرضه کن، اگر با قرآن مطابق بود، ثابت قدم و شادمان باش …» (تحف العقول– ص۲۹۲)
موضوع دیگر آنکه نقد عملکرد اشخاص و انتقاد از مسؤولین نه تنها مذموم نیست و شایعه پراکنی و تضعیف نظام به حساب نمی آید و نباید علّت تفرقه به حساب آید، بلکه عاملی است که مسؤولین را از خطر انحراف و خطا صیانت می کند. مسلمانان زمان رسول خدا(ص) و صدر اسلام، چنان تربیت شده بودند که به راحتی از خلفا و مسؤولین انتقاد می کردند و کسی نمی توانست مانعشان شود، حتی پیامبر اسلام(ص) در آخرین روزهای آخر عمر خود، روزی در مسجد از مردم خواست که هر کس انتقادی نسبت به آن حضرت دارد مطرح کند و عربی که در سفری عصای رسول خدا(ص) به او اصابت کرده بود، قصد قصاص نمود؛ همة مردم حاضر در مسجد گریه کردند ولی هیچکس مانع آن عرب نشد. (البته آن عرب قصاص نکرد بلکه شکم پیامبر را بوسید و نشست) این نحوة تربیت سبب شده بود که تا سالها بعد از رحلت پیامبر(ص) نیز مردم به راحتی از خلفا و مسؤولین سؤال و انتقاد می کردند و حتی به بلندی پیراهن خلیفه نیز ایراد می گرفتند و خلیفه نیز در مقام پاسخگویی، آنچنان مطیع بود که برای اثبات درستی سخن خود، شاهد معرفی می کند.
اینکه امروز بعضی از افراد، وحدت و همدلی را به معنی نفی انتقاد و حذف منتقد از صحنه اجتماع تلقی می کنند، نه با منطق قرآن منطبق است و نه با سیرة رسول الله(ص) و ائمه معصومین هم جهت است. اظهار دلواپسی در مورد اختلاف نظرات و بروز اختلاف سلیقه ها، از جانب کسانی صورت می گیرد که علاقه دارند، فقط نظرات خود را به رخ بکشند و با ایجاد ارعاب و فشار، از اظهارنظر منطقی دیگران جلوگیری کنند، امّا شاید ندانند که حرکت در این مسیر، جامعه را به سوی استبداد می کشاند و قطعاً دود آن، چشمان او را نیز خواهد آزرد، زیرا در یک جامعه زنده و پویا اختلاف سلیقه و اختلاف نظرها باید وجود داشته باشد و این لازمة حیات و تکامل جامعه است و با پاک کردن صورت مسأله ها، نه تنها هیچ مسأله ای حل نخواهد شد، بلکه زیر خاکستر پنهان گشته و زمانی سربرمی آورد که سوزان تر و گداخته تر شده است.
اینکه ما نظردهندگان و خبرنگاران را فاسق بنامیم نه تنها خود به گناه بزرگی مرتکب شده ایم که به یقین دور از عدالت و تقوا است، بلکه یک اصل مسلّم اجتماعی را نیز مردود اعلام کرده ایم. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیة ۶ سوره حجرات «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا . . .» می نویسد: حیات آدمی، حیاتی علمی است . . . و آنچه مربوط و متعلق به زندگی اوست، منحصر در دیدنیها و شنیدنیهای خودش نیست، بلکه بیشتر آنها از حیطه دید و علم او غایب است. ناگزیر می شود که بقیة حوائج خود را که گفتیم از حیطة علم او غایب است از راه علم دیگران تکمیل و تتمیم کند، علمی که دیگران با مشاهده و یا با گوش خود بدست آورده اند، و این همان خبر است.
معنای آیه این است که، ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی نزد شما خبری مهّم آورد، خبرش را تحقیق و پیرامون آن بحث و فحص کنید تا به حقیقت آن واقف شوید . . . خداوند در این آیه اصل عمل به خبر را که اصلی عقلانی است، امضاء کرده، چون زندگی اجتماعی بشر به همین است که وقتی خبری را می شنود به آن عمل کند، چیزی که هست در خبر اشخاص فاسق دستور فرموده تحقیق کنید . . . حال اگر خبری که به ما می دهند متواتر باشد، یعنی از بسیاری آورندگان آن، برای انسان یقین آور باشد و یا اگر به این حدّ از کثرت نیست، حداقل همراه با قرینه هایی قطعی باشد، که انسان نسبت به صدق مضمون آن یقین پیدا کند، چنین خبری حجت و معتبر است. (تفسیر المیزان، ج ۳۶، ص ۱۷۷)
در جامعه تحت حاکمیّت قرآن، آزادی بیان و اظهار نظر در اعلا درجة آن تصویب شده است «وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى، فَبَشِّرْ عِبادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ = آنانکه از طاغوتیان بریده اند و به سوی خدا می روند، بشارت باد بر آنها، پس مژده باد بر بندگان خاص خدا که سخنان مختلف را می شنوند و بهترینش را از میان آنها بر می گزینند، اینها هدایت یافتگان و خردمندان می باشند» (س الزمر آ۱۹)
مرحوم علامه طباطبایی در جلد ۳۴ المیزان می نویسد، منظور از آوردن «عِبادِی» احترام خاصی است که از این افراد به عمل آمده است و تفسیر نمونه ذیل این آیه می نویسد: « با این تفاسیر به نظر می رسد، قرآن مجید، برای نجات از فریب شیطان و ستم جباران، مناسب ترین راه را، رواج آزادی بیان و تضارب آراء و اندیشه هایی می داند که منجر به انتخاب آنها با کمک عقل و خرد گردد».
در زندگینامه مرحوم علامه طباطبایی مفسر بزرگ المیزان که بحق در مکتب قرآن ترتیب شده است نوشته اند، یکی از دوستان او برایش خبری آورد که فلانی از شما بدگویی کرده و نظراتتان را مردود می داند، امّا ایشان سکوت کرده و جوابی نمی دهد. روز بعد که آن شاگرد (یا دوست) به زعم اینکه، شاید استاد مطالب او را نگرفته، مجدداً موضوع را مطرح می کند، آیت الله طباطبایی عصبانی می شود و پاسخ می دهد: «می گویید بروم دهانش را بدوزم، خوب نظرش را گفته است» آیا بهتر نیست ما نیز جامعه را این گونه تربیت کنیم، که در مقابل نقد اندیشه ها و اعتقاد به آزادی بیان و اظهار عقیده، اینگونه عمل کنند. و چه نیکوست که، مسؤولان ما، اینگونه از بزرگان دین، الگو بگیرند و عمل نمایند.
به قول رئیس جمهور محبوب جناب آقای دکتر حسن روحانی، «دوران پیامهای یک طرفه گذشته است، به جوانان و کاربران فضای مجازی اعتماد بیشتری کنید… امروز این همه ما جوان، دختران و پسران تحصیل کرده و دانشگاه دیده داریم، دختران و پسرانی که علاقه مند به کشورند و فضای بزرگی در اختیار آنهاست، تا بتوانند از هویت ایرانی و اسلامی دفاع کنند؛ چرا اینقدر در تزلزل هستیم؟! چرا به جوانان خود اعتماد نمی کنیم؟! …» (سخنرانی در جشنواره فناوری ارتباطات و اطلاعات)
والسلام علی من اتبع الهدی
مدرس بازنشسته ریاضی و بینش اسلامی ))
- ۹۳/۰۴/۱۰